دلنوشته هایی برای سمایی

ده ساله شدی تو قلبم ، ای آرزوی اول و آخرمسلام سمایی، خوبی دیوونهمیدونم مثل تمام مناسبت های دیگه ای که اومدم نوشتم باز هم یادت نیست که امشب سالگرد چیهده سال پیش تو چنین لحظه ای که دارم برات پست میگذارم، داشتیم باهم تو سایت کلوپ دات کام باهم چت میکردیمانقدر چتمون طولانی شد که رسیدیم به ساعت سه و پانزده دقیقه بامدادلحظه ای که برای اولین بار شمارت افتاد رو گوشیم با یک اس ام با محتوای:«اسمت رو بر کف دستانم مینویسم تا هنگام قنوت دلیل ربنا گفتنم باشی»ببین چقدر خوب برام نوشتی دیوونهحالا ده سال بعد اون روز ، سالگرد دهمین سالش مصادف شده با شب آرزو هامنی که میخاستی دلیل ربنا گفتنت شم، یهو گذاشتی رفتی و من تو دهمین سالگرد پیامت تو شب آرزوها، باز تورو آرزو میکنمتویی که برای یکی دیگه شدی ولی من باز برای دهمین سال آرزوم توییکاش کمی برآورده شدن بلد بودی سماییسالگردمون مبارک سمایی، سالگرد عشق ده ساله ام مبارکعشقی که تو رفیق نیمه راهم بودی ولی من تصمیم گرفتم تا روزی که هستم، نفس میکشم، پیش ببرمش و یادش باشمدوستت دارم همیشه و تا ابد بخوانید, ...ادامه مطلب