دلنوشته هایی برای سمایی

زمان چه زود میگذره سمای منتا چشم برهم زدنی 13 روز از سال1402 هم گذشت و شد سیزده به درسیزده به دری که یادآورخاطرات زیادیه ، البته از نبودنتولی دوتا از این سیزده به درها خاطراتش فراموش نشدنی ترهاولین سیزده به در ما که با اینکه از دور بودنمون بود ولی دلچسب بود بخاطر نوشتن پستی در وبلاگمون(عکسشو میزارم ته همین پست)و سیزده به در خاص بعدیمون سالی بود که زنگ زدم به خط جدیدت و تو به دروغ گفتی آره ازدواج کردم با فاضل نامیشاید از نظر خودت گذاشتی به حساب دروغ 13 ولی دنیا رو سرم آوار شدامسال ولی با محمد نامی سیزده به در رو میگذرونیکاش میشد همه اینا دروغ سیزده بشهکاش نبودنت دروغ سیزده بود...۱۳ به درت به شادی سمای من بخوانید, ...ادامه مطلب

روز مادر یا روز زنهرساله این موقع میومدم روز مادر رو به مادرهامون، و به آبجی هامون تبریک بگم والبته با خیال اینکه یه روزی خانومم میشی روز زن رو هم به تو تبریک میگقتم و آرزو میکرد به هم برسیم و تا سال بعدش مامان هم شده باشیجز پارسال که ترسیده بودم و نوشتم و دعا کردم  که نکنه... میترسیدم از چنین روزی که مال یکی دیگه شده باشیکه امسال این بدبختی هم به سرم نازل شده ولی با همه اینها اومدم برای سمام بنویسم و باز روز مادر رو به مامان ها و آبجی هامون تبریک بگمامسال اولین روز زنی هست که آقابالاسر داری وشاید یه کادویی هم گرفته باشه برای تو و مامان فاطمهبیخیال، روزت مبارک سمایی، درسته برای اونی ولی باز روزت مبارک بخوانید, ...ادامه مطلب

گره ميزنم در خيالم تمام دوست داشتنم را به تارِ موهايَت...و ميبافم باهم بودنمان را،كه باز نمى شود،مگر با دستانِ تو!سيزده ات بدر، "دلبر" جان, ...ادامه مطلب

سمایی سمن باز  کامنت گذاشته گفته که تو نیستی تا اینطوری خیلی زود آب پاکی رو ریخته باشه رو دستم سمن جان ممنون بابت اینکه سر میزنی اینجا ،ممنون که میخونی ،چون آدرسی نداری اینجا ازت تشکر میکنم و دعا میکن, ...ادامه مطلب

نه که مجازی،توی حقیقی ترین پیج دنیاخدا پست گذاشته:"هر کی راهو بلد نبودههر کی غلط رفتههر کی میخواد رنگ آرامشو ببینه..."بیاد فالو کنه ما اکسپت میکنیم!خ دایا میدونم مخاطب خوبی نیستم خیلی وقته پستاتو لایک نمیکنم!خیلی وقته اصلا تو پیجت نمیام..اما میشه خواهش کنم دایرکتو چک کنی..؟!خیلی حرف دارم باهات....خیلی... + نوشته شده در  چهارشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۶ساعت 0:30  توسط ค.รђ20  |  , ...ادامه مطلب

   , ...ادامه مطلب

اولین جمعه ی پاییز بود...خوب میدانست من عاشق این فصلم!سه روز از دعوای کودکانه مان میگذشت!سه روز بود یک کلمه هم حرف نزده بودیم.سه روز بود هر یک ساعت یک بار زنگ میزدم به نزدیک ترین دوستش و آمار تمام رفت و آمدهایش را میگرفتم... .سه روز سکوت بی سابقه بود برای کسی که هر دو دقیقه یکبار با بهانه های خنده دار زنگ میزد و سوالی صدایم میکرد تا جوابِ جانم نفس بشنود!من هم از قصد در این سه روز هیچ تماسی نگرفتم که دل دل کند برای بغل کردنم.از قصد به دیدن اش نرفتم که از این انتظار، بوسه ای بیست ثانیه ای حاصل شود...!از آن بوسه هایی که تا بند آمدن نفس، لبهایش جدا نمیشد!اولین جمعه ,اولین جمعه پاییز ...ادامه مطلب

پاییز آمد!به همین مناسبت....دیشب ساعت را عقب کشیدند! و چه کار بی خردانه ای...پاییز یا تابستان چه فرقی دارد...؟!!تو که نباشی زمان خوابیده!,پاییز آمد در میان درختان,پاییز آمد,پاییز آمد لابلای درختان,پاییز آمدست که,پاييز آمد,پاييز آمد در ميان درختان,پاییز آمد دانلود,پاییز آمد mp3,پاییز آمد گروه کر ...ادامه مطلب