چهارشنبه 1397/09/07

سلام بانو خوبی؟ چه خبر؟

چندوقتی هست که واست تو وبلاگ چیزی نمی نویسم ،دروغ چرا حتی به وبلاگ سر هم نزدم

یه وقت فک نکنی فراموشت کردم، نه بخدا قسم

شاید بگم هزار برابر بیشتر شده دوست داشتنم و دلتنگیم

هر روز که بیدار میشم میبینم بیشتر عاشقت شدم با خودم میگم چقدر تو دوست داشتنم تا امروز کم گذاشتم که هنوز جا دارم برای بیشتر دوست داشتنت

از خودم شرمنده ام خانومی که انقدر کم گذاشته ام، ببخش خانومم،ببخش سمای من

با خودم میگم برم چی بنویسم براش، از چی آخه؟؟؟ از تکرار مکررات

یعنی سمام نمیدونه دلتنگشم، دیووونشم
گاهی به آبجی درخواست میدم گاهی میام دنبالت ولی هیچی هیچی نصیبم نشده

تنها سهمم از تو فقط پروفایل اینیستاگرامته که هر شب ،هر روز چندین بار چکش میکنم ولی حتی اونا جز تعداد فالوینگات چندات تغییر خاصی نمیکنه

گاهی میرم پیج هانا خانوم،با اون حرف میزنم و التماسش میکنم به خالش بگه که دوسش دارم

فقط دیگه اونو دارم،

عکس پستمو ببین خانومی حتما

میدونی سمایی من تو دنیا فقط از خدا دلگیرم و هر روز بهش میگم که نامردی کرد در حقم، بی انصافی کرد در حقم، خدای خوبی نبود واسم و...

که باعث شد به سمام نرسم، هیچوقت نمی بخشمش حتی اگه یه روزی تورو بهم بده هم، بخاطر تک تک این شبایی که گریه هامو دید،تنهاییمو دید، بدبختیمو دید ولی هیچ کاری نکرد واسم

بیخیال اینا،یه وقت اینا رو میخونی ناراحت نشیا خانومی،فقط دلم واست تنگ شده

خیلی خیلی خیلی

همه این آدما،حتی خدا هم تقاص این گریه و ناراحتی هامو خواهند داد،تو خودتو ناراحت نکن خوشگلم،دیگه خیلی از عمرم نمونده که
جوونیم که دیگه رفته،دیگه هیچی ندارم که بهت بگم بخاطرش برگردی

فقط میتونم از دور دوستت داشته باشم و هر روز تو خیالم زندگیتو تصور کنم

شوهرت،پسرت که میگفتی دوست داری اسمش کیان باشه،و حتی دخترت که دلم میخواست همیشه شبیه خودت باشه

بخاطر این گریه ها هیچوقت نمیبخشم خدارو هیچوقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

دوستت دارم سمایی با تمام وجودم

بازهم میام واست بنویسم خانومی،شاید شب یلدا
مراقب خودت باش خانوم پرستارم، تو بخند همیشه چون وقتی میخندی خوشگلتر میشی
اینو تو عکسات همیشه میبینم 
فدات فدات،یه بوس برات
کنج لبات که در نره از رو لبات