اگر قرار بود بیایی...

ساخت وبلاگ

اگر قرار بود در پاییز بیایی،
تابستان را کنار میزدم
با نیم‌لبخندی و تکان دستی
همچون خانمی که مگس را.

اگر می‌توانستم سال دیگر ببینمت،
ماه‌ها را می‌فشردم و گلوله می‌کردم
و هر یک را در گنجه‌ای می‌نهادم
مبادا شمارشان را از دست بدهم.
اگر فقط چند قرن تاخیر می‌کردی،
قرن‌ها را بر سر انگشت می‌شمردم
و از هم کم می‌کردم، تا آن که
پنجه‌ام به دورترین دیار فرو افتد.

اگر یقین داشتم که هر گاه جان سپارم
تو به من خواهی پیوست،
جانم را چون پوستی اضافی می‌کَندم
و بی‌درنگ ابدیت را می‌گُزیدم.
اما اکنون که یقین ندارم
چه فاصله‌ای میان من و توست،
جدایی رنجم می‌دهد چون زنبور شاخدار
که جای گزشش پیدا نیست.

(امیلی دیکنسون)

دلنوشته هایی برای سمایی...
ما را در سایت دلنوشته هایی برای سمایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : only4samayia بازدید : 154 تاريخ : سه شنبه 18 شهريور 1399 ساعت: 17:28