یکشنبه 28/ 08/ 1396

ساخت وبلاگ

" یادم بیار که میگذره دنیا، شبیه برف زندگی...*

سلام 

باز اومدم که دوباره این کار خز ( تو وبلاگ پست گذاشتن) رو انجام بدم

هرشب میام سر میزنم اینجا ولی اون حرفت مدام تو گوشم میچرخه و نمیزاره پست بزارم

درد دل هامو مینویسما

ولی وقتی میخوام پستش کنم پشیمون میشمو پاک میکنم و به گوش دادن آهنگ وبلاگمون بسنده میکنم

دیگه اعصاب همه رو خورد کردم با این خز بودنم

ولش اینارو

خودت چطوری؟ زندگیت روبه راهه خانومی؟ مامان فاطمه و داداش امیررضا چطورن؟

طرح چطوره؟ پول خوب میدن بهت؟

بدهی داری بهما،یادت که نرفته

شوخی بی نمکی بود میدونم ولی خب چی بگم که سمام باهام حرف بزنه

کاش بودی سمایی،کاش میموندی و نامردی بهم نمیکردی

کاش تنهام نمیزاشتی، کاش یه دلیل منطقی واسم می آوردی نه اینکه فرار کنی و از همه جا بلاکم کنی 

اینکه سکوت کنی و نادیده ام بگیری نامردیه بخدا

با هرکی درد دل میکنی همه میگن ولش کن،اون الان با یکی دیگه ...

شایدم تو هم با نظر اونا موافق باشی ولی نمی تونم

امروز بیکار بودم رفتم ترمینال و از اونجا تک تک مسیرهایی که 24 شهریور 94 باهم رفته بودیم رو قدم زدم

البته اونجاهایی که یادم مونده بود رو

خنده هات،عکسات،اسم نوشتنات،اون عطرفروشیه،اون عکاس محلیه،پیتزا فروشی،اون پاساژه و...

برگرد سمایی دوباره قدم بزنیم،میدونم لایقت نیستم و خیلی ایراد دارم ولی بخداوندی خدا با تمام وجودم دوستت دارم

برگرد سمایی،خواهش میکنم

دانلود فایل photo_2017-11-19_18-29-41.jpg

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۶ساعت 18:34&nbsp توسط ค.รђ20  | 

دلنوشته هایی برای سمایی...
ما را در سایت دلنوشته هایی برای سمایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : only4samayia بازدید : 137 تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1396 ساعت: 10:05