جمعه 1397/05/12

ساخت وبلاگ

چند روزیه که میخوام بنویسم ولی تا میام بنویسم با خودم میگم : چرا میخوایی کارتو توجیح کنی و براش دلیل بیاری
چرا فک میکنی سمای میاد میخونه و میفهمه که بخاطر اون کردی همه کارهارو و میبخشتت

سما اگر این چیزا رو می دید که ولت نمیکرد یا حداقل اگه میخاست برگرده تا الان برمی گشت ولی خب حرفام خودمو هم قانع نکرد و باز اومدم بنویسم

حداقل بنویسم که باز هرروز پروفایل هاتو چک میکنم و لحظه به لحظه بهت فکر میکنم

بعد اون روز که تو اینیستاگرام پی ام دادم گفتم حال مادرم خوب نیست و تو به جای یه دلداری کوچیک بلاکم کردی،عکس های پست هاتو با یه آی دیگه فرستادم که بدونی بخوام میتونم پست هاتو هم ببینم ولی دلم همیشه میخواست که خودت بزاری ببینم

بعدش دیدم که از فالورات یه تعدادشون رو که فک کردی منم حذف کردی ولی این روزا صفحه های بیشتریو به جاش یه طرفه فالو میکنی

عکس پروفایلتو هم خداروشکر عوض کردی،دانلودش کردم زیاد نگاش کردم ولی فک نکنم خودت باشی

انتخاب عکس پروفایل هات طوری بوده که خودتم نبودی ،یه عکسی میگذاری که شبیه خودت باشه

از بس سمای من هنرمنده

خلاصه من خیلی تلاش میکنم که به حرفت که تو بیو اینیستات گذاشتی عمل کنم و نگذارم که رویاهام رویا بمونه ولی تا اینجا که گند زدم خانومی

راستی چون میبینم خیلی نگرانی بگم که مامانم حالش کمی بهتر شده، راستی حال مامان فاطمه و داداش امیر چطوره؟ خوبن؟

دعا میکنم که اون دوتا هیچ وقت ناراحتی نبینن

خانومی هنوزم هر روز بهت اس ام اس میدم ،میدونی تعدادش از مهرماه 96 تا الان چندتا شده؟

عکسشو میزارم که ببینی 1533 تا پیام دادم تو کمتر از یه سال ولی یه بار هم نشده که به یکیشون جواب بدی
دلم واست تنگ شده خانومی تورو خدا اگه میشه یه حالی ازم بپرس

دوستت دارم سمایی با تمام وجودم دوستت دارم

8vd6_photo_2018-08-03_20-31-25.jpgehw_photo_2018-08-03_20-31-49.jpg

دلنوشته هایی برای سمایی...
ما را در سایت دلنوشته هایی برای سمایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : only4samayia بازدید : 141 تاريخ : دوشنبه 21 آبان 1397 ساعت: 15:05