شنبه 22/ 10/ 1397( روز پرستار)

ساخت وبلاگ

gf5m_f80aed57-8446-4088-aec7-efb223178978.jpg

الهی تب کنم شاید پرستارم تو باشی

جمله ای که از ته قلبم همیشه دوست داشتم تو چشمات نگاه کنمو بهت بگم ولی حسرتش موند واسه دلم

حسرتی که همه کار کردم واسه از بین بردنش ولی نشد که نشد

یادمه یه روز حالم خیلی خراب بود و از دلتنگیت داشتم دق میکردم،در موردت با یکی از دوستام میحرفیدم

در موردت پرسید ، منم گفتم همه چیو،همه روزایی که باهم داشتیم رو

خیلی سعی کرد نصیحتم کنه و از این حال درم بیاره ولی آخرین جمله ای که با گریه بهش گفتم اشک اونم درآورد و محکم بغلم کرد تا یه دل سیر گریه کنم 

بدون هیچ توضیح دیگه ای

گفتم داداش میدونم من بهش نمی رسم ولی حالا که خدا ازم گرفتتش یه خواهش دارم از خدا

اونم اینکه یه روز تو جاده شمال تصادف کنم،ببرنم به بیمارستانی که سما توش پرستاره

بیاد ببینمش ،ببینتم و دیگه مرگمو برسونه(آره داداش مث فیلم هندی ها)

واقعا خدا دیگه حداقل باید اینو واسم برآورده کنه وگرنه نهایت ظلمشو در حقم کرده

الان که دارم مینویسم ساعت نزدیک دوازده شب هستش،مث همه این چندساله اومدم روزتو تبریک بگم خانوم پرستار

درسته پرستار همه هستی جز من ولی من همچنان به یادتم

به یاد تو و تمام روزهایی که به سمای من مربوط میشه
تنها کاری که میتونم واست انجام بدم همین تبریک دست خالی هستش

روزت مبارک نفسیم،روز پرستار کوچولوی من مبارک( دلم واست تنگ شده نفسیم)

الان عکس با لباس پرستاریتو نگاه میکنم که  توش نقاشی اولین بیمارتو گرفتی دستت که واست کشیده بود

میخام همون عکس رو بزارم تو اینیستا با یه متن،امیدوارم ناراحت نشی ازم

دوستت دارم با تمام وجودم می پرستمت تا روزی که جلوی چشمات،بعد دیدنت بمیرم

از صمیم قلبم روز پرستار رو بهت تبریک میگم و امیدوارم هرجا هستی موفق باشی خانومی

آه ای طبیب دل من ،درمان بیماری ام کن
در پای تو رفتم از دست ،فکر پرستاریم کن
در دام عشقت اسیرم خون می خورم تا بمیرم
گر فرصتی مانده باقی، ای مهربان یاریم کن

دلنوشته هایی برای سمایی...
ما را در سایت دلنوشته هایی برای سمایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : only4samayia بازدید : 125 تاريخ : چهارشنبه 24 بهمن 1397 ساعت: 4:58