پنج شنبه 98/04/13(روز دختر)

ساخت وبلاگ

الان که دارم این پست رو می نویسم دارم به این فکر میکنم که تو این سال ها همیشه این مناسبت رو تبریک گفتم و هرسال به شوخی و دلخوش کنک گفتم که ایشالله سال بعد این مناسبت رو بهت تبریک نگم

یه جورایی هر ساله آرزو کردم که تا سال بعد این موقع ازدواج کرده باشیم باهم ولی خب امسال هم خبری نشد

سال به سال دارم ازت بی خبرتر میشم،ناامیدتر از همیشه  اما باز دارم واست می نویسم

نه پیامم می رسه دستت و نه پیامی یا خبری ازت بهم می رسه

یه جورایی خودمو هم قرنطینه کردم که از کسی راجع بهت نپرسم ،کمکی نخوام و حتی درددلی پیش کسی دیگه نکنم

ظاهرمو یه آدم بی خیال جلوه میدم که کسی نفهمه با این سن و سال هنوز مث پسرای 20 ساله عاشق یکی ام که حتی آدم هم حساب نمیکنه و شاید اصلا یادش نیست که چنین کسی تو زندگیش بوده

فقط این وبلاگ مونده واسم،اونم قبلنا به این نیت می نوشتم که بیایی بخونی،که آشناهات بیان بخونن تا شاید دلشون واسم بسوزه و بهت بگن،راضیت کنن برگردی یا حداقل یه بار باهام بحرفی

ولی خدا شاهده این روزا واسه خاطر برگشتنت دیگه نمی نویسم،درسته تو پست هام می نویسم برگرد،محتاجتم ،خرابتم،دیوونتم و...

هستما بخدا نمیگم نیستم،آرزومه ها برگشتت نمیگم نیست ولی بخدا نیتم از نوشتن ...

یه جورایی می نویسم فقط واسه اینکه دلم نترکه

هربار که که اعتبار سیم کارتمو تموم میشه،میگم این بار هم فقط واسه سمام فرستادم ولی یه دونش هم نرسید دستش و باز دوباره شارژ و ارسال پیام های متعدد...

تو پست قبل نوشتم حالا که آف کردی واسم فرقی نمیکنه،چون در هرصورت پیامم نمیرسید بهت

ولی میخوام اعتراف کنم آف کردنت داره ناامیدترم میکنه

خوشحال باش سمایی خوشحال

نمیدونم چرا هردفعه دلم میخواد برات کلی بنویسم هرچند چرت و پرتن حرفام

بازهم بیخیال

روزت مبارک دختر خوب،روز مبارک دختر بهار،روزت مبارک دختر تابستان،روزت مبارک کیجا مازنی

من تورو تا بی نهایت دوست خواهم داشت دیووونه  تا ته دنیااااا

دلنوشته هایی برای سمایی...
ما را در سایت دلنوشته هایی برای سمایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : only4samayia بازدید : 131 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:13