« بار دیگر خود را تماشا میکنم در آینه ی کودکیم تصویر پیری ام را در جوانی... »
بانوی من
میدانم که میدانی چقدر دوستت دارم
میدانی که میدانم چه اندازه جوانی ات را دوست داری
بگذار سالهایمان بگذرد بانو
چین و چروک صورتت که زیاد شود
خواهی دید چقدر پیری ات را بیشتر دوست دارم
قسم به عشق در تداوم و تداوم در عشق...
یعنی میشود آن روز برسد؟
که همه احوال تو را از من بگیرند،
که سراغت را فقط من داشته باشم
که بگویم، درگیر زندگیمان است
خوب است، خوبیم
مشغولِ دوست داشتن همدیگریم
بعد "نبودنت"
خیالِ داشتنت،
بیداریِ شب ها را برایم قابلِ
تحمل تر کرده...
دلنوشته هایی برای سمایی...
برچسب : جمعه, نویسنده : only4samayia بازدید : 112